- مقدمه
- مکاتب مدیریت استراتژیک
- مکتب طراحی در مکاتب مدیریت استراتژیک
- مکتب برنامهریزی در مکاتب مدیریت استراتژیک
- مکتب موقعیتیابی در مکاتب مدیریت استراتژیک
- سخن آخر
مقدمه
مکاتب مدیریت استراتژیک شامل الگوهایی متنوع و در عین حال چالش برانگیزی است که اختلاف نظرهای فراوانی را در بین دانشمندان و مدیران ایجاد کرده است. در مقاله قبل به سؤال «استراتژی چیست؟» پاسخ دادیم؛ اما شاید مفهوم پر رمز و راز استراتژی سؤالات بیشتری در ذهن مدیران و تصمیمگیرندگان ایجاد نماید. سؤالاتی نظیر اینکه «استراتژی چگونه شکل میگیرد» و اینکه چه دیدگاهها و رویکردهایی به دنبال پاسخی به این پرسش بودهاند. در این مقاله ایران مدیر به بررسی تعدادی از مکاتب مدیریت استراتژیک میپردازد و به این سوال همیشگی پاسخ میدهد که کدامیک از مکاتب مدیریت استراتژیک در محیط کسبوکار امروزی میتوانند شرکتها را در دستیابی به اهدافشان کمک کنند برای آشنایی با مکاتب مختلف استراتژی و درک متفاوت افراد از مفهوم استراتژی و چگونگی شکلگیری آن، شاید داستان شناخت فیل از مثنوی معنوی کمککننده باشد. شش مرد در هندوستان علیرغم نابینا بودن مایل به شناخت فیل بودند تا بهگونهای از کنجکاوی خود کم کنند. یکی از آنها پهلوی فیل را لمس میکند و میگوید: فیل چقدر شبیه به دیوار است. دیگری عاج آن را لمس میکند و میگوید: فیل شبیه نیزه است. سومین نفر دست به خرطوم فیل میکشد و آن را شبیه به مار دانست. چهارمین نفر با لمس پای فیل میگوید: فیل به درخت شبیه است. نفر پنجم با دست کشیدن به گوش آن، میگوید: فیل شباهت زیادی به بادبزن دارد. آخرین نفر پس از گرفتن دُم فیل میگوید: فیل شبیه به یک طناب است. اگرچه همه آنها تااندازهای حق داشتند ولی همگی در اشتباه بودند. ما افراد نابینایی هستیم و تشکیل استراتژی فیل ماست. ازآنجاکه هریک از ما بینایی کامل نداشتهایم تا کل پیکر فیل را ببینیم، هریک، قسمتی از بدن آن را لمس کرده و در مورد کل آن قضاوت کردهایم. در مورد استراتژی هم هریک از ما چنین اشتباهی مرتکب شدهایم. هر یک از ما در جایگاه مدیر یا برنامهریز، با بخشهای مختلفی از استراتژی سروکار داشتهایم، برخی با ماتریس SWOT، برخی با تعیین مأموریت و چشمانداز و برخی با این اصل که باید استراتژی در لحظه شکل بگیرد. بر مبنای همین تجارب ناکامل و اندک، در مورد استراتژی و کلیت آن تصمیمگیری کردهایم. تصمیمگیری که همانند تصمیم فیلبانان، پر از خطا و اشتباه بوده است. همانند یک فیل استراتژی چیزی بیش از اجزاست. لذا برای درک و شناخت آن، باید ضمن شناسایی اجزا آن، کلیت و مجموعهای که این اجزا ایجاد میکنند را بشناسیم. و این یادآور ابیات حکایت «فیل در تاریکی» در «مثنوی معنویِ» «مولانا» است: چشم دریا دیگر است و کف دگر/ کف بهل وز دیدهی دریا نگر جنبش کفها ز دریا روز و شب/ کف همی بینی و دریا نه عجب ما چو کشتیها به هم برمیزنیم/ تیره چشمیم و در آب روشنیم ای تو در کشتی تن رفته به خواب/ آب را دیدی نگر در آب آب و همانگونه که «عبدالحسین زرینکوب» در کتاب «بحر در کوزه» بیان میکند: «این اختلاف در شکل و چگونگی فیل ازنظر آن افراد ناشی از تعدد و تکثر اشکال در فیل نبوده است، بلکه ناشی از آن بود که هریک از آنها فیل را از نظرگاه دیگر دریافته و آزمودهاند. از تمثیل مولانا نتیجه میگیرد که در تاریکی دنیا، اختلاف در مدرکات انسانها اجتنابناپذیر است و درصورتیکه این افراد هریک شمعی داشتند، اختلافات خود را کنار میگذاشتند». این همان نگاه سطحی به موضوعات پیرامونمان را نشان میدهد و بهجای نگاه بر کف دریا به خود دریا باید نگریست.
تعاریف و دیدگاههای مختلفی در مورد استراتژی وجود دارد و هریک از این دیدگاهها منحصربهفرد هستند و مانند هریک از افراد نابینای که قادر به شناخت فیل نبوند و تنها بر یک عضو از بدن آن شناخت پیدا میکردند، در فرآیند تشکیل استراتژی نیز وضع به همینگونه است. از یکسو دیدگاههای مرتبط با استراتژی محدود و معروف هستند و از سوی دیگر هریک از آنها نشاندهنده بصیرت است. ازاینرو مینتزبرگ، آلستراند و لمپل در کتاب جنگل استراتژی ده دیدگاه متمایز را تحت عنوان مکاتب مدیریت استراتژیک برای شناخت استراتژی را معرفی میکنند. در ادامه به بررسی مکاتب مدیریت استراتژیک میپردازیم.
مکاتب مدیریت استراتژیک
مینتزبرگ و همکارانش در کتاب «جنگل استراتژی» مکاتب مدیریت استراتژیک را در قالب ده مکتب معرفی میکنند. در ذیل بهصورت خلاصه به هریک از این مکاتب پرداخته میشود:
۱٫ مکتب طراحی (Design school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند مفهومی در نظر گرفته میشود. ۲٫ مکتب برنامهریزی (Planning school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند رسمی در نظر گرفته میشود. ۳٫ مکتب موقعیتیابی (Positioning school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند تحلیلی در نظر گرفته میشود. ۴٫ مکتب کارآفرینی (Entrepreneurial school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند تخیلی در نظر گرفته میشود. ۵٫ مکتب شناختی (Cognitive school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند ذهنی و فکری در نظر گرفته میشود. ۶٫ مکتب یادگیری (Learning school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند نوظهور در نظر گرفته میشود. ۷٫ مکتب قدرت (Power school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند مذاکره در نظر گرفته میشود. ۸٫ مکتب فرهنگی (Cultural school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند جمعی در نظر گرفته میشود. ۹٫ مکتب محیطی (Environmental school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند واکنشی در نظر گرفته میشود. ۱۰٫ مکتب ترکیبی (Configuration school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب بهعنوان یک فرآیند تحول و دگرگونی در نظر گرفته میشود.
مکاتب مدیریت استراتژیک خود به سه دسته تقسیم میشوند. سه مکتب اول ماهیتاً تجویزی (Prescriptive) هستند؛ یعنی با این موضوع سروکار دارند که استراتژیها باید چگونه تدوین شوند. شش مکتب بعدی جنبههای خاص فرآیند تشکیل استراتژی را در نظر میگیرند و با تجویز رفتار استراتژیک ایدهآل کمتر ارتباط دارند. این شش مکتب در دسته توصیفی (Descriptive) قرار میگیرند و با تشریح چگونگی شکلگیری استراتژی سروکار دارند. آخرین گروه مکاتب تنها شامل یک مکتب است؛ هرچند که میتوان استدلال کرد این مکتب عملاً مکاتب دیگر را با یکدیگر ادغام میکند که آن را مکتب ترکیبی میگویند. این مکتب فرآیند تشکیل استراتژی را بهعنوان یک فرآیند تحول و دگرگونی شرح میدهد و مفهوم تغییر استراتژیک در سازمانها را در بردارد و در دسته مکاتب ترکیبی (configurative) قرار میگیرد. در ادامه به بررسی تفصیلی دسته تجویزی مکاتب مدیریت استراتژیک یعنی مکاتب طراحی، برنامهریزی و موقعیتیابی میپردازیم.
مکتب طراحی در مکاتب مدیریت استراتژیک
نخستین مکتبی که مینتزبرگ و همکاران وی در مکاتب مدیریت استراتژیک به آن پرداختهاند، مکتب طراحی است. بدون تردید معتبرترین دیدگاه در فرآیند تدوین استراتژی در مکاتب مدیریت استراتژیک ، مکتب طراحی است. این مکتب اساس دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشتههای مدیریت بازرگانی و مدیریت استراتژیک در دانشگاهها است. مکتب طراحی در بین مکاتب مدیریت استراتژیک در سادهترین شکل خود یک مدل استراتژی سازی را ارائه میدهد. این مدل در تلاش است تا بین تواناییهای داخلی و امکانات خارجی تطابق و تناسب ایجاد کند به گفته کریستنسن، آندروز، باور، هامرش و پورتر (Christensen, Andrews, Bower, Hamermesh, and Porter) بهعنوان مشهورترین طرفداران این مکتب، استراتژی اقتصادی همان تطابق و تناسب بین استعدادها و تواناییها و فرصتهایی است که موقعیت شرکت را در محیط آن تعیین میکند.